دل دادگی
همیشه وقتی دلم می گیره دلم می خواد برم بشینم توی حیاط روبروی مسجدت
و فقط نگاه کنم به آسمون
توی آسمون همیشه یه گنبد بزرگ آبی پیداست و چهار تا گنبد سبز کوچیک
نمی دونم
آخه الان هم که دارم برات می نویسم خیلی دلم گرفته
دوست دارم بلند بشم بیام به سمت مسجدت
وای که چه صفایی داره وقتی داری توی مسجد دو رکعت نماز به نیت آقات می خونی
اون لحظه که صد مرتبه بندگی خودت رو اعتراف می کنی و خدایی خدارو
ایاک نعبدو ایاک نستعین
موقع اذان مغرب وقتی داری از درب 5 وارد حیاط می شی یه حال عجیبی داری
اگه نگاه کنی به مسجد می بینی همیشه ماه بایه ستاره بالای یکی از گلدسته هاست
وقتی نشستی بین اون همه عاشق
بین اون همه دلشکسته
بین اون همه ناامید از دنیا و امید وار به درگاه تو
وای وقتی داری دعای کمیل می خونی و همه دارن زار زار گریه می کنن
همه می دونن چه شبی کجا و برای چی اومدن
یا صبح جمعه وقتی همه دارن فریاد می زنن و ناله می زنن
این بقیه الله ...
کلمات کلیدی :