سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زهرا (س)

ارسال‌کننده : ریحانه گلستانی در : 87/3/29 4:13 عصر

 

دید،و درخشت خام

ای تو!

تو که با منی !

بی تعارف گویم :

نه من،

و نه تو ،

در آینه، آری،

در آینه حتی نتوانستیم دید!

اما او بدید!

و چه خوب !

خوبتر از این ،آیا؟!

فاطمه را می گویمی ،

آنسان که پدر می دیدش،

همان پیرش وپیامبرش ؟!

اگر نیست پس چرا بشکست؟!

و چه راهت!

اگر نیست ،پس چرا پرپر؟!

و چه زود!

اگر نیست چرا به دامان نشست ،آتش را ؟!

و اگر نمی نشست ،آتش را ؟!

و اگر نمی نشست ،

این دل من ، آن دل تو ،

که بس عفن بارند،

با کدامین عطر

عطر آگین توانند شد؟!

جانان من!

گل تا به آتش ننشیند ،

عطرنخواهد شدن ،

و تا نشود ، آن بقاءرا،

و بها را ،

چگونه داش ارزانی بدارند؟!

فاش می گوییم و از گفته خود دلشادم ،که :

اگر نبود فاطمه ، نبود ،

عالم رامی گویم،

جز یکی گنداب

و نیز آدم!

و اگر ،

عطر فاطمه می بارید

برسروروی دلها،همه،

همین تعفن باقی نیز باقی نبود!

و نیز گفته ات باشم :شستشوی باید،

و در پی اش عطرها چه به کار آید!

ورنه

به چه کار آید؟! 

 

 




کلمات کلیدی :